روزمرگی های یک طلبه(من یک کوثری هستم)
کربلا با تربتش عمریست که دارالشفاست مشهد اما نسخه اش با آب سقاخانه است [ صلوات یادت نره ]




فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31



در کنار حوض صحن تو که رشک کوثر است زنگی ار صورت بشوید ماه کنعان می شود [ صلوات یادت نره ]




بنویسید





موضوعات


نحوه نمایش نتایج:




دوستان آنلاین


  • زفاک
  • الهی وربی من لی غیرک



  • میزان تلاش من


     
      آغاز سخن.... ...
      22:17 , موضوعات: بدون موضوع

    آغاز سخن....

    به نام خالق پیدا و پنهان                                  که پیدا و نهان داند به یکسان

    رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانِي يَفْقَهُوا قَوْلِي

    پروردگارا سينه‌‏ام را گشاده دار، و كار را بر من آسان كن، گره از زبانم بگشاى تا سخنم را درك كنند.

     


      اشک رهبری  ...

    موضوعات: بدون موضوع
    [دوشنبه 1398-10-16] [ 09:12:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه مادر شهید مدافع حرم به سردار سلیمانی  ...

    ⭕️ نامه ی مادر شهید مدافع حرم به سردار سلیمانی

    .

    ?سردار سلیمانی برگرد! ?

    .

    این جماعت امنیت نمیخواهند، آرامش زیر دلشان زده، سردار از سوریه برگرد و مدافعان_حرم را هم با خودت بیاور!

    .

    بگذار در کرمانشاه و همدان و تهران با آنها بجنگیم، مگر کودک سوری گناه کرده که تاوان حفظ امنیت ایران را بدهد، آنهم امنیت جاده چالوس-کرج، که در روز شهادت امام صادق زدند و رقصیدند.

    بگذار ناله کودکان ایرانی هم بلند شود، مگر خون آنها رنگین‌تر از خون کودکان یمن است؟

    .

    ?سردار سلیمانی برگرد ?

    .

    بگذار جنگ شود، برجام اصلا برای جنگ است. بگذار موشکهای آمریکایی آرامش تهران را بهم زنند و زنانی را که در بغلشان سگ خانگی خوابیده از زیر آوار بیرون آورند. بگذار مردم ایران در صف طولانی یک قرص نان بایستند. این جماعت فقط تلگرام میخواهند. آزادی میخواهند. استادیوم آزادی مختلط میخواهند!

    .

    ?سردار سلیمانی برگرد ?

    .

    بگذار جنگ وارد خاک ایران شود. تا جوانانی که میگویند نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران، بروند از ایران دفاع کنند. چرا فقط سپاه بسیج وارتش باید خون بدهند. بگذار آقازاده‌ها هم کشته بدهند. بگذار جوانی که شعار میدهد رضاخان روحت شاد، روحش شاد شود.

    .

    ?سردار سلیمانی برگرد ?

    .

    امنیت زیاد هم خوب نیست. اصلا هر چیزی زیادش خوب نیست. قدرش را نمیدانند. بگذار صدای هواپیمای جنگی آرامش تهران را بهم بزند. بگذار دختران بزک کرده و بی حجاب دنبال پناهگاه باشند و فرصت آرایش و پیرایش نداشته باشند. بگذار جنگ شود تا مرد از نامرد جدا شود!

    .

    ?سردار سلیمانی برگرد ?

    .

    نمایندگان مجلس در خوابند، دست و گردنشان از چادر که نماد عصمت حضرت زهرا(س) است درد گرفته! فقط روزی که داعش به مجلس حمله کرد بیدار شدند، بگذار از خواب گران برخیزند.

    .

    ?سردار سلیمانی برگرد ?

    .

    امنیت برای این جماعت مهم نیست. این نمایندگان، قدرت میخواهند و ثروت. صندلی مجلس برایشان شیرین است. بگذار از زیر آوار مجلس بیرونشان بیاوریم. بگذار برجام جلوی موشکهای اسراییل را بگیرد، اگر میتواند! امنیت زیاد شده، دزدان بیت المال با خیال راحت دزدی می‌کنند. مؤسسه مالی و اعتباری بنام امام معصوم میزنند و ربا میدهند و ربا میخورند. بگذار آرامش آنها بهم بخورد. بگذار پولهای حرامی که با افزایش سکه و دلار جمع شد خرج آواربرداری شود.

    .

    ?سردار سلیمانی برگرد… ??

    موضوعات: بدون موضوع
    [شنبه 1398-10-14] [ 12:10:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      آرایش ...

    ❇️‌ آرایش معنوی…

    ❤️از دختر جوانى پرسیدند: از چه نوع آرایشى استفاده مى كنى؟❤️

    *گفت اینها رو به كار مى برم*

    ♥ﺑراى لبانم ……………. رﺍﺳﺘگویى♥

    ♥براى صدایم ………….. ذكر الله♥

    ♥براى چشمانم ……………. ﭼشم پوشى از حرامات♥

    ♥ﺑراى ﺩﺳﺘانم ……….. كمك و یارى به مستمندان♥

    ♥براى پاهایم …………… ایستادن براى نماز♥

    ♥براى قامتم ………. سجده بردن براى الله♥

    ♥براى قلبم…………….حب الله❤️

    ♥ﺑراى عقلم …………… ﺩﺍﻧﺎﯾﯽ♥

    ♥براى خودمم ……….. ایمان به وجود الله❤️

    موضوعات: بدون موضوع
    [پنجشنبه 1398-09-28] [ 03:49:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      حوزه و دانشگاه ...

    موضوعات: مناسبتی
    [چهارشنبه 1398-09-27] [ 08:00:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      زندگی ...

    دو قدم مانده که پاییز به یغما برود

    این همه رنگ ِ قشنگ از کف ِ دنیا برود

    هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد……

    دل ِ تنها به چه شوقی پی ِ یلدا برود؟

    گله هارابگذار!

    ناله هارابس کن!

    تابجنبیم تمام است تمام!!

    مهردیدی که به برهم زدن چشم گذشت….

    یاهمین سال جدید!!

    بازکم مانده به عید!!

    این شتاب عمراست …

    من وتوباورمان نیست که نیست!!

    زندگی گاه به کام است و بس است؛

    زندگی گاه به نام است و کم است؛

    زندگی گاه به دام است و غم است؛

    چه به کام وچه به نام وچه به دام…

    زندگی معرکه همت ماست…

    زندگی میگذرد…

    زندگی گاه به راز است و ملامت بدهد؛

    زندگی گاه به ساز است و سلامت بدهد؛

    زندگی گاه به ناز است و جهانت بدهد؛

    چه به رازو چه به سازو چه به ناز…

    زندگی لحظه بیداری ماست

    زندگی میگذرد

    موضوعات: بدون موضوع
    [سه شنبه 1398-09-26] [ 03:32:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      فضای مجازی ...

    حضرت آیت الله خامنه ای زید عزّه الشریف: 

    ?فضای مجازی به اندازه انقلاب اسلامی اهمیت دارد و عرصه فرهنگی عرصه جهاد است.

    اگر از فضای مجازی غافل شویم اگر نیروهای مؤمن و انقلابی این میدان را خالی کنند مطمئنا ضربه خواهیم خورد.

    هر کس به اندازه وسع و توان و هنر خود باید در این میدان حضور یابد .

    1️⃣ گاهی انسان حرف حق را مےتواند با استدلال قوی و با زبان شیوا و هنرمندانه بیان کند که این حرف به گوش و چشم هزاران و شاید میلیونها مخاطب برسد .

    2️⃣ گاهی شاید ما حرفی برای گفتن نداشته باشیم اما مےتوانیم انعکاس کارهای خوب و هنری دیگران در فضای مجازی بشویم . 

    3️⃣ گاهی با یک کلام ، یک جمله مےتوانیم باعث تقویت روحیه جناح مؤمن انقلابی فعال در فضای مجازی بشویم.

    ? به اعتقاد من ، امروزه 

       "ذکر مستحبی بعد از نماز ما"،

                 "کار فرهنگی” و

                                  “جهادی" 

                             در فضای مجازی است…

    موضوعات: بدون موضوع
    [یکشنبه 1398-09-24] [ 10:53:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      خدا.... ...

    ✍باخودم فکر می‌کنم یعنی خدا منو می بخشه⁉️

    بذار قدم به قدم به پاسخش برسیم

    ?اگه واقعا بهش ایمان داری

    ?اگه واقعا از کارات پشیمونی

    ?اگه‌واقعا تصمیم داری‌گناه نکنی

    ✅بدون که حتما خدا تورو می بخشه

    ?تا حالا فکر کردی که بجز خدا کسی داریم که انقد مهربون باشه⁉️

    غرق در نعمتهاش هستیم، اما حرفشو گوش نمیدیم، (با اینکه با اطاعتش، فقط به خودمون نفع میرسونیم) ولی راه #توبه و برگشت رو برامون باز گذاشته…

    ⚠️البته تا قبل از #مرگ…

    پس بسم الله …

    ?اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ?

    ————————–

    ڪشکول_معنوی

    موضوعات: بدون موضوع
     [ 09:13:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      صداقت ...

    در صداقت

    عمقی است که در

    دریا نیست!

    و در سادگی بلندایی است

    که در کوه نیست!

    سادگی مقدمه صداقت است..

    وفاصله سادگی تا صداقت

    دریا دریا معرفت است.

    موضوعات: بدون موضوع
    [شنبه 1398-09-23] [ 08:22:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      حمام رفتن بهلول ...

    روزی بهلول به حمام رفت ولی خدمه حمام به او اعتنایی ننمودند و آنگونه که دلخواه بهلول بود او را کیسه نکشیدند.

    با این حال وقت خروج از حمام بهلول ده دیناری که به همراه داشت را به استاد حمام داد و کارگران چون بذل و بخشش را دیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی کردند.

    بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت ولی این دفعه تمام کارگران با کمال احترام او را شست و شو نموده و مواظبت بسیار نمودند، ولی با اینهمه سعی و کوشش کارگران، موقه خروج از حمام بهلول فقط یک دینار به آن ها داد.

    حمامی ها متغیر گردیده و پرسیدند سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست؟

    بهلول گفت: مزد امروز حمام را هفته قبل پرداخت کردم و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم تا شماها ادب رعایت مشتری های خود را بنمایید.

    موضوعات: داستانک
     [ 07:53:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      داستان های اربعین(دسته جارو) ...


    عصر روز آخری بود که نجف بودیم. قرار بود صبح پیاده روی به سمت کربلا شروع شود. از بچه های فرهنگی دو تا عکس از حرم گرفته بودم و می خواستم با آن عَلَم درست کنم. اما هرچه گشتم ، توی حسینیه، برای عَلَم دسته ای پیدا نکردم. از حرم مولا علی (علیه السلام) هم که بر می گشتم، همه جا را سرک می کشیدم اما نبود.

    یکباره چشمم به یک چوب مناسب خورد که زیر چند تا گاری پر از وسیله بود و پسر نوجوانی هم داشت آنجا جارویش را می شست. به او فهماندم که چوب زیر گاری را احتیاج دارم.

    پسر نگاهم کرد و بعد، بی معطلی خم شد و چوب را از زیر گاری ها در آورد. چوب که درآمد تازه متوجه شدم ، چیزی که دیده بودم چوب نبوده و دسته یک جارو بوده. خواستم بگویم نه و … اما او اصلا فرصت هیچ عکس العملی به من نداد و بی درنگ جارو را از سرش جدا کرد و دسته اش رو داد به من.

    با همان دسته جارو، عَلَمی درست کردم که توی کل مسیر پیاده روی چشمها به آن خیره بود.

    * کیوان امجدیان

    موضوعات: مناسبتی
    [جمعه 1398-07-19] [ 06:26:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت