روزمرگی های یک طلبه(من یک کوثری هستم)
کربلا با تربتش عمریست که دارالشفاست مشهد اما نسخه اش با آب سقاخانه است [ صلوات یادت نره ]




آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30



در کنار حوض صحن تو که رشک کوثر است زنگی ار صورت بشوید ماه کنعان می شود [ صلوات یادت نره ]




بنویسید





موضوعات


نحوه نمایش نتایج:




دوستان آنلاین


  • مدرسه علمیه امام خمینی ره رباط کریم
  • بحرکاظمي
  • فرهنگی تربیتی مرکز آموزش های غیر حضوری
  • زفاک
  • نورفشان
  • ریحانه مقدم
  • زینب ادهم
  • سمیه قزوینی
  • anam



  • میزان تلاش من


     
      ولایت پذیری و جنگ نرم ...

    از نوشته های دوران درس و مدرسه

    سرکلاس بودیم و استاد مشغول درس دادن. همیشه بحث های جالبی هم لا به لای درس ها پیش می آید که به نوبه خود لذت بخش تر و به یاد ماندنی تر از درس اصلی است و شیرینی این گفت و گوها تا مدت ها در ذهن می ماند و آثار فوق العاده ای هم دارد.
    سر این کلاس هم چنین بحثی پیش آمد، و آن چیزی نبود جز اینکه دشمن جوانان ما چیست؟
    یکی از خانم های درس خوان کلاس که دو فرزند هم دارد گفتند:
    «به نظر من دشمن اصلی جوونای ما همین تلگرام و اینستاگرام و اینترنت و گوشیای هوشمنده، بعد از مکثی ادامه داد که با افتخار میتونم بگم من گوشیم ازین ساده هاس و اصلا ازینجور چیزا ندارم و نمی ذارم بچه هام آلوده بشن، به نظرم کسایی که استفاده می کنند به مشکلات اخلاقی و انحطاط فکری و اختلافات خانوادگی دچار میشند، به نظرم باید اینجور چیزا را ممنوع کنند اینترنت هم کسی خواست بره کافی نت، کاش تلگرام فیلتر می موند، کاش کلا حذف می شد.»
    حرفش برایم خوشایند نبود و کمی ناراحت شدم. در کلاس سر و صدا و همهمه به پا شد و هرکس نظری می داد. استاد هم ساکت بودند انگار منتظر بودند خود ما بحث را ادامه دهیم یا جمعش کنیم.
    من رو کردم و به آن خانم گفتم:
    «ببخشید شما واقعا پیرو ولایت فقیه هستید؟»
    با تعجب به من نگاه کرد و گفت:
    « این چه حرفیه یعنی می خوای بگی من ضد ولایتم؟؟»
    با لبخندی تلخ گفتم:
    «شما اینو شنیدین که رهبر گفتند اگه رهبر نبودم حتما رئیس سازمان فضای مجازی می شدم؟ و آیا این را شنیدین که رهبر گفتن اهمیت فضای مجازی به اندازه انقلابه؟»
    اون خانم پرسید:
    « منظورت چیه؟»
    گفتم:
    « وقتی رهبر و ولی من این حرف را زدند یعنی اونقدر اهمیت داره که من و شمای طلبه اگه ادعای ولایی بودن داریم باید یاد بگیریم و فرهنگ درست استفاده کردن را به اطرافیان، بچه ها، خانواده، فامیل و هرکس که میدونیم براش لازمه یاد بدیم.»
    بعد کمی صبر کردم و ادامه دادم:
    « به نظر من دشمن اصلی ما ‌و منه جوون تلگرام و اینستا و فضای مجازی نیست، دشمن اصلی ما در این فضاها و هر فضای دیگری جهل و عدم آگاهی و فرار از یادگیریه.
    ما فقط ادعای ولایی بودن داریم و به پای عمل که می رسیم جا می زنیم، من به عنوان یه خانم طلبه ادعای فاطمی بودن دارم و درست برعکس عمل می کنم، ما فقط یاد گرفتیم درسامونو پاس کنیم و با نمره بالا قبول بشیم بدون هیچ ثمره ای در جامعه،
    رهبر گفتند اهمیت فضای مجازی اندازه اهمیت انقلابه، پس راه هنوز ادامه داره فقط نوع جنگ فرق کرده، نوع سلاح فرق کرده، متأسفانه جنگش مخرب تره، نفوذ کرده تو خانواده ها و ما بی تفاوت می گذریم.بذارید با یه مثال توضیح بدم مثل همون قورباغه ای که داخل آب سرده و زیرش را روشن می کنند اصلا متوجه تغییر دما نمی شه تا آب جوش میاد و زنده زنده آب پز میشه.
    حتما بارها شنیدین هدف دشمن پاشوندن خانواده ایرانیه، کشوندن مادر ایرانی به جاهاییه که جایگاهش نیست، مادر ریشه خانوادس اگه به بی راهه کشیده بشه خانواده و بعد از اون جامعه به انحطاط کشیده میشه.
    این جنگ خانمان براندازه، پس به نظرتون بهتر نیست خودمون یاد بگیریم و به فرزندان و خانم های دیگه هم یاد بدیم تا موقه رو به رو شدن با این مسائل دچار خطا نشند،
    به نظرتون این نوع تبلیغ ارزشمند نیست؟
    به نظرتون فقط باید خودمون را حفظ کنیم و بگیم بقیه ربطی به ما ندارند.
    مثل همون کسی که گوشی کشتی نشسته و می گه به من چه که دارن اونطرف کشتی را سوراخ می کنند من که جام امنه، بچه هام در امنیتند و فقط وقتی به خودمون میایم که واقعا دیر شده و در حال غرق شدنیم.
    حتما این را هم شنیدین که گناه نکردن وقتی ارزشمنده که داخل شرایط باشیم و بتوانیم از پس شرایط بربیایم.»
    همه ساکت بودند و گوش می دادند، البته گاهی نظراتی هم که بیشتر مبنی بر تأیید و گاهی هم مخالفت بود شنیده می شد.
    یکی دیگر از همکلاسیا که انگار با این حرف ها داغ دلش تازه شده بود شروع به صحبت کرد:
    «ما فقط ادعای ولایی بودن داریم، مثلا در بحث فرزند آوری رهبر گفتند دو فرزند کمه ولی حتی هیچکدوم از مذهبی ها هم حاضر به آوردن سه یا چهار فرزند نیستند، می گویند خرجش زیاده، کارمون لطمه میخوره.
    انگار رسالت اصلیمون را به عنوان خانم فراموش کردیم.یادمون رفته خانواده سلول جامعست.
    حتی دختر و پسرامونو به گونه ای تربیت می کنیم که تا سن بالای 20 سال هم از پس خودشون برنمیاند، دخترانمان نمیتونند کوچیکترین کارها را بدون کمک انجام بدهند.
    پسرانمان فرهنگ چگونه برخورد با خانواده و همسر و جامعه را یاد نمی گیرند.نتیجه میشه فرزند سالاری، حالا تصور کنید این پسر و دختر که در خانواده سالار و سرور بودن بعد از ازدواج می خواهند کنار هم زندگی کنند، چه شود.»
    صدایش را صاف کرد و ادامه داد:
    «حضرت زهرا در 18 سالگی 4 فرزند داشتند و به خاطر دفاع از ولایت به شهادت رسیدند. دختران 18 ساله الان چی؟ نمی گم که 4 فرزند داشته باشند حتی نمی گم در این سن ازدواج کنند

    اما حداقل چیزهایی درمورد ولایت و ولایت پذیری بدانند، بدانند هدف حضرت زهرا چه بود و چرا اینهمه رنج را به جان خرید.»
    واقعا بحث جالبی بود، از اینکه دشمن کیست رسیدیم به کجاها، می گویند حرف، حرف می آورد، اما بعضی حرف ها عجیب به دل می نشیند، حرف های همکلاسیم عجیب به دل نشست.مثلا خود من تا وقتی حوزه نیامده بودم و حتی تا سال دوم و سوم خیلی از این مسائل را نمی دانستم حتی به جرئت می توانم بگویم هنوز هم نمی دانم و جبران اینهمه نادانی و ندانستن چقدر سنگین است.
    سنگینی به وسعت بی اطلاعی و گمراه شدن نسل های آینده.

    موضوعات: خودنوشته
    [دوشنبه 1398-01-19] [ 08:59:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      دغدغه شماره 1 ...

    سلام

    قبل از شروع حرفم باید بگم من نه سخنرانم نه با فن نوشتن آشنایی دارم و نه اطلاعات کامل و جامعی دارم و نه ادعایی فقط و فقط یه طلبه سطح 2 هستم که هنوزم پایان ناممو دفاع نکردم.حرفایی که نوشته میشه صرفا دغدغه های ذهن خودمه.پس اگه ایراد و اشتباهی دارم خوشحال میشم با نظراتون منو یاری و آگاه نمایید.با تشکر ازینکه وقت می ذارید.

    تو این دوره فضای مجازی مخصوصا دوسه تا شبکه اجتماعی حسابی طرفدار داره و اکثرا هم مخاطبشون سنین پایین هستن.

    از دو ترم پیش که درسم تموم شد یه مدتش به شدت بیکار بودم حتی کارهای خونه رو هم انجام نمیدادم. نمی دونم چرا یه حالت کما و شاید افسردگی بهم دست داده بود.مدام هم داخل اتاقم و فضای مجازی بودم و معتاد اینستاگرام. تا اینکه دیگه چسبیدم به پایان نامه و مشغول شدن به کارهای هرچند بی فایده ولی وقت پر کن و دوری از بعضی مسائل دیگه.

    انواع و اقسام پست ها رو میدیدم و از بعضیاش خیلی ناراحت می شدم و از دیدن بعضی هاشم خوشحال.یه چیزی که به شدت توجهمو جلب کرده بود دخترایی با آراش و انواع و اقسام عمل زیبایی و با لبا و گونه هایی که ژل تزریق شده بود، بودند که برای جذب فالوور و کنارش کار تبلیغ و داشتن درآمد پوشش  مناسبی هم نداشتند که اکثرا  سنی بین 17 تا 25 بود.

    دقت کنید گفتم برای جذب فالوور و بعضا تبلیغ و درآمد و یجورایی داشتن شغل.

    جدای پوشش نامناسب تبلیغ بی حیایی با بودن کنار کسی به اسم دوست پسرشون یا اصطلاحات مختلف و افتخار به اون یا حتی باردار شدن از دوست پسرشون و جار زدنش تو همچین محیطی و کنارش قلیون وسیگار و آرایشای مختلف و تشویق دخترامون به اکستنشن و کاشت ناخن و هزار هزار مشکلات دیگه.

    حتی اینم بگم متاسفانه دخترای مذهبی نمای فعال تو این فضا هم صفحشون پر بود از دلبری هایی با چادر و چهره آرایش کرده  به اسم مذهب و باز تبلیغ و تبلیغ.

     حرفا در مورد این فضا و اتفاقاتش تمومی نداره.البته اینم نادیده نگیریم که چقدر افراد هستن از دختر و پسرای انقلابی و واقعا مذهبی که گمنام فعالیت می کنند بدون هیچ چشم داشتی و بدون اینکه بخوان خودشونو بولد و شاخ جلوه بدند.

     البته می دونم خودتون آشنایی دارید با این محیط و همه این حرفای منو از برید ولی امروز که دوباره بعد یه مدت طولانی به این فضا سر زدم انگار نتونستم بی تفاوت بگذرم و حرفی لااقل اینجا ازش ننویسم.

    یکم طولانی شد اما حرف زیاد دارم که ان شاءلله با نظرات شما می خوایم یه بحث و تبادل نظر عالی داشته باشیم و ببینیم واقعا من و شمای طلبه یا حتی شما غیرطلبه ای که این مطلبو می خونی ولی دلسوز به حال جامعه و آینده سازای جامعه هستی می تونیم چه کارهایی انجام بدیم.

    اینو در نظر بگیرید من فقط از یه جمع مذهبی حرف نمی زنم حرف من کل کساییه که دارن تو این فضا قربانی میشند و ممکنه راهشونو اشتباه برن.

    ادامه دارد…….

     

    موضوعات: خودنوشته
    [جمعه 1398-01-16] [ 06:08:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت
     
    مداحی های محرم